قرار ملاقات شوم خانم پزشک جوان در شیف کاری بیمارستان / رز ناپدید شده بود! + عکس
تاریخ انتشار: ۱ تیر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۳۱۰۵۱۷
رکنا: جسد پزشک 25 ساله ای در سواحل دورست، انگلیس کشف شده است.
جسد پزشک Doctor 25 ساله ای با نام رز پلج "Rose Polge"که از 12 فوریه ناپدید شده بود در سواحل دورست کشف شده است. وی بعد از خروج از بیمارستان توربی در دوون، انگلیس در وسط ساعات شیفت کاری اش هرگز به محل کار خود بازنگشت.
بعد از پیدا شدن ماشین قربانی، یک آوریل جسد وی از دریا نزدیک پرتگاه پورتلند در همسایگی دورست کشف شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نیروی پلیس در بیانیه ای گفته است: " مرگ رز به خانواده اش اطلاع داده شده، از تمام افراد خواهش می کنیم در این شرایط طاقت فرسا به حریم خصوصی خانواده وی احترام بگذارند."
بعد از ناپدید شدن رز تیم های گسترده ای از دوستان، خانواده و بستگان در کنار تیم پلیس در حال جستجو برای یافتن نشانی از وی بودند. هفته بعد از ناپدید شدن وی خانواده اش نیز با انتشار بیانیه ای گفته بودند: "ما از همه افرادی که به هر نحوی در این شرایط به ما کمک می کنند تشکر می کنیم." تحقیقات فنی و پیشرفته پلیس در خصوص این پرونده آغاز شده است.
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
اعدام دو متجاوز به دختر دانشجو در ورامین / آنها حتی دوستانشان را هم به مهمانی شوم دعوت کردند!
جنجال رفتار تبعیض آمیز داور اروگوئهای بازی ایران و اسپانیا! + عکس
نسرین را به مهمانی مجردی با دوستانم بردم که آن اتفاق وحشتناک رخ دادپدر بی رحم شرف دخترش را در قمار باخت! + عکس
ساسان خواستگار خواهرم برای من آپارتمان اجاره کرد تا رفت و آمد داشته باشیم
قتل هاجر خواننده معروف ترک + عکس
زن یاسر ؛ صیغه طاهر! / حاصل عشق خیابانی دختر 15 ساله
خواننده زن معروف 55 ساله با جوان 26 ساله در حالت بدی در یک رستوران دیده شد+عکس
عروس 15 روزه بودم که مچ شوهرم را در اتاق خواب خواهرم گرفتم!
ماموریتی برای شیطان/ جوانترین قاتل چگونه 3 تن را قربانی شیطان کرد + عکس
گفتگو با مرد شیطان صفتی که 5 زن ثروتمند تهرانی را به دام انداخت
زنان روسی به دنبال باردار شدن فوتبالیست ها در جام جهانی!
فرار عجیب داماد از حجله 2 عروس / او همزمان با 2 دختر ازدواج کرده بود + تصاویر
منبع: رکنا
کلیدواژه: جام جهانی سلامت مهم ترین های 24 ساعت پزشک Doctor پلیس Police اخبار حوادث قتل پزشک حوادث انگلیس عکس ایران من حوادث زندگی پرونده ازدواج فیلم جام جهانی دختر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۳۱۰۵۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسی/ ۲۰ بار مچ شوهرم را با زنهای غریبه گرفتم
به گزارش خبرآنلاین، زن ۳۲ سالهای است که برای پیگیری پرونده طلاقش وارد مرکز انتظامی شده بود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: در دوران کودکی پدرم را به خاطر ابتلا به بیماری صعبالعلاج از دست دادم و مادرم سرپرستی من و برادر کوچکترم را به عهده گرفت اما به خاطر اینکه پدرم حسابدار یک اداره دولتی بود، بعد از مرگ او بیمه حقوق پدرم را پرداخت میکرد و ما مشکل مالی نداشتیم.
همشهری در خبری نوشت:مادرم نیز مدام از اخلاق خوب پدرم در دوران کوتاه زندگی مشترک خودشان سخن میگفت و با حسرت از گذشتهاش یاد میکرد که دیگر تکرار نخواهد شد. به همین دلیل هم هیچگاه ازدواج نکرد و تنها با یاد و خاطرات پدرم به زندگی ادامه داد. در این شرایط من هم با خانواده خالهام ارتباط بسیار صمیمانهای داشتم تا اینکه عاشق پسرخالهام شدم ولی هیچ وقت به کسی چیزی نگفتم. البته آرمین هم توجه خاصی به من نشان میداد و رابطهاش با من بسیار طبیعی و خانوادگی بود. از سوی دیگر مادرم اصرار میکرد درس بخوانم و به دانشگاه بروم.
هنوز آخرین سال دبیرستان را میگذراندم که روزی مادر و خالهام از من خواستند دوستم وحیده را برای آرمین خواستگاری کنم. انگار قلبم از جا کنده شد. من خودم عاشق آرمین بودم و حالا باید از دوستم خواستگاری میکردم. بالاخره مجبور شدم و آرمین و وحیده در حالی باهم ازدواج کردند که من از شدت افسردگی گوشهگیر شده بودم. آنها بعد از ازدواج به یکی از شهرهای اطراف مشهد رفتند و من هم در آزمون سراسری در رشته پرستاری پذیرفته شدم.
با آنکه علاقه زیادی به این رشته نداشتم، به ناچار به شهر دیگری رفتم و به تحصیل ادامه دادم. هنوز تحصیلاتم به پایان نرسیده بود که روزی یکی از همکارانم در بیمارستان از من خواستگاری کرد و من با وجود مخالفتهای مادرم با هوشیار ازدواج کردم. چند ماه بعد که تحصیلاتم به پایان رسید، قرار شد مجلس عروسی در باغ یکی از بستگانم برگزار شود. اما آن شب هرچه مهمانان در انتظار داماد ماندند، خبری از او نشد تا اینکه یکی از دوستان هوشیار وحشتزده تماس گرفت و گفت: هوشیار بعد از خروج از آرایشگاه با خودرو تصادف کرده و الان در بیمارستان است.
هراسان و نگران به بیمارستان رفتم ولی همسرم در کما بود و ۳ روز بعد هم جان سپرد. اینگونه بود که من در ۲۳ سالگی بیوه شدم. تا یک سال هر روز به مزار هوشیار میرفتم و به بخت سیاه خودم میگریستم. حالا دیگر حتی به بیمارستان نمیرفتم و در خانه خودم را حبس کرده بودم تا اینکه بالاخره با اصرار و نصیحتهای اطرافیانم دوباره به بیمارستان بازگشتم.
در همین روزها پسرعموی یکی از همکارانم که چند بار مرا در بیمارستان دیده بود با وساطت همکارم به خواستگاریم آمد و بدین ترتیب من با کوروش ازدواج کردم تا گذشته را از یاد ببرم. ولی چند ماه بعد متوجه شدم کوروش با زن غریبهای ارتباط دارد و به من خیانت میکند. به همین دلیل به خانه مادرم رفتم و او را تنها گذاشتم ولی کوروش به سراغم آمد و با عذرخواهی تعهد داد که دیگر چنین اشتباهی نمیکند. اما او باز هم این رفتار زشت خود را تکرار کرد.
با آنکه صاحب دختری زیبا شده بودم، دیگر آن رابطه عاطفی و عاشقانه را با کوروش نداشتم چراکه او را مردی خیانتکار میدانستم به گونهای که شاید ۲۰ بار مچ او را گرفتم و هر بار فقط عذرخواهی میکرد. من هم اهمیتی نمیدادم و دیگر برایم رفتارهایش بیمعنی بود.
روزی وقتی سرگرم کارم بودم ناگهان روی تخت اورژانس جوانی را به بیمارستان آوردند که تصادف شدیدی کرده بود. یک لحظه درجا خشکم زد. او آرمین پسرخالهام بود که مدت زیادی خبری از او نداشتم. بلافاصله اقدامات درمانی را شروع کردم و در مدت یک ماه که آرمین بستری بود، خودم امور مربوط به پرستاری را انجام میدادم. در یکی از این روزها آرمین با شرمندگی گفت از همان روزهای کودکی علاقه خاصی به من داشته و به مادرم نیز گفته بود اما مادرم مخالفت کرده و از او خواسته بود در این باره چیزی به من نگوید تا من بتوانم درسم را بخوانم.
با وجود این، من باز هم عشقم را پنهان کردم و به آرمین نگفتم که من هم روزی عاشق او بودم چراکه نمیخواستم دوستم وحیده زجرهایی را تحمل کند که من به خاطر خیانتهای همسرم تحمل کردم. در واقع اگر من به دوستم خیانت میکردم پس دیگران حق داشتند که با شوهر من ارتباط داشته باشند. این بود که به او گفتم من هیچ علاقهای به تو نداشتم و تنها تو را پسرخالهام میدانستم.
حالا هم حدود ۲ ماه است که کوروش من و فرزندم را رها کرده و با یک زن غریبه به مسافرت رفته است و من هم برای پیگیری پرونده طلاق آمدهام.
با دستور سرگرد آبکه (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) بررسیهای قانونی و مشاورهای درباره این پرونده به گروه مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.
۲۳۳۲۱۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903119